منتقم خون شهیدان خواهد آمد

ساخت وبلاگ
یکی از دوستان نقل میکرد که در جمع عارفان حلقه کیهانی نشسته بودیم و آن مرشد عارف برایمان موعظه میکرد در میان صحبت هایش آنقدر حدیث و قرآن خواند که نگو نپرس. مگر میشود کسی که اینگونه ذوب در قرآن و حدیث است دروغ بگوید و یا در گمراهی به سر برد؟من یاد این حدیث افتادم که آیت الله حق شناس را پریشان نموده بود و دائما به خدا از مکر شیطان پناه میجست:پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: یا علی به اندازه ای که تو با خوبی ها و راه های هدایت آشنایی داری، شیطان نیز به همان اندازه با همه بدی ها و راه های گمراهی و ضلالت در زمین و آسمان آشنایی دارد...حال سخنان خیل عظیم بزرگان را هم میتوان به عیار این حدیث زد اگر با ولایت فاصله داشت و اگر رعایت حلال و حرام در آنها نبود و یا اگر نکات بسیار ظریف احکام را صرف نظر نموده بود و یا دعوت به مقابله با دین در مقابل آزادی فردی داشت و یا ...... ابلیس لعین در وجودشان نعره مستانه میکشد.در این دوران آخر الزمانی یکی از راههای نجات این است که قبل از ذوب شدن در گفتار و رفتار افراد آنها را عیار بزنیم و این راه باقی مانده است. + نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 7:5 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 22 مرداد 1402 ساعت: 1:20

خیلی فکر کردم که راجع به اراجیف این چند روز بعض افراد چیزی نگویم ؛ نشد که نشد.حسین قبل از انقلاب را از روایت بهائی های حرامزاده میشناختیم ، برای ما طبل و سنج و زنجیر را به ارمغان آوردند ، علم های مسیحی و تیغ زدن مسیحیان تندرو را وارد ماتم ما کردند و بعد همانهایی که این ها را بدعت گذاشتند به تمسخر ما پرداختند.ما حسین قبل از انقلاب را از طریق کتاب روضه الشهدا که بسیار دور از حقایق بود و از آن روز به بعد شما را به حسینیه ها جهت روضه دعوت میکنند. تا بنشینید و کتاب روضه برایتان خوانده شود و این کتاب بعدها به دستور سفیر کبیر انگلیس دستکاری گردید و شد کتاب اسرار الشهاده و پر گردید از اسرائیلیات ؛ میشناختیم. همان کتابی که سید ابوالحسن اصفهانی آن مرجع عالیقدر آن را مزمت نمود و گقت که از این کتاب استفاده نشود بهتر است.حسین قبل از انقلاب در کربلا تمام میگردید. زینب شکست خورده و ماتم زده در جوی آب خفه گردید. و مشخصا هر کسی در مقابل حاکم بایستد محکوم به مرگ است و تمام.حسین در خدمت خاندان منحوس بهائیت و پهلوی بود. و جهت تخدیر بود. افیون بود. جاده صاف کن حرامزادگان و حرام لقمه گان پهلوی و یهود و نصارا و کفار قریش بود. + نوشته شده در جمعه ششم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 11:29 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 0:02

صبر کردن بر صبر آقا سید علی خود کلید و رمز ورود و فتح الفتوح بهشت است

به شرط آنکه صبر باعث بریدن و کفر و از راه بدر شدن نباشد

صبر خالصانه و برای رضای قادر متعال

+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 8:46 توسط حسین عرب  | 

منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 48 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 18:26

دوره پنجم با تمام فراز و نشیب هایش به پایان رسید. رتق و فتق امور جراحی قلب باز همسرم آنچنان سنگین بود که اصلا یادم رفت که خودم هم شیمی درمانی کرده ام. الحمد لله همه چیز به خیر و خوشی گذشت. هم دوره پنجم شیمی درمانی من و هم جراحی همسرم. خدا را شاکرم که دردهایی بسیار سنگین را به آسانی از سرمان مرتفع میسازد. + نوشته شده در پنجشنبه بیست و نهم تیر ۱۴۰۲ ساعت 11:33 توسط حسین عرب  |  منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 18:26

دیروز عصر (1402/04/28) با برادر و مادرم رفتیم دیدن مادر شهیدان اسماعیل و ابراهیم رشید. ایشان ساکن دهستان سرم در نزدیکی شهر قم و در منزلی بسیار ساده دارای یک اتاق تو در تو و آشپزخانه ای بسیار کوچک زندگی میکنند. ساده زیستی این خانواده آزمایش بزرگی برای ما میباشد.روز هفتم درگذشت شوهر گرامی ایشان و پدر شهیدان اسماعیل و ابراهیم رشید بود. مادر شهید اسماعیل در آتش سوزی آن سالهای دور در مکه مکرمه فوت نمودند و در همانجا مدفون میباشند. مادری که ما خدمتشان بودیم در حقیقت مادر خوانده شهید اسماعیل و مادر ابراهیم میباشند. اسماعیل سالها مفقود بودند و پس از سالها به آغوش خانواده بازگشتند.ایشان همواره میگفتند که من اسماعیل را بزرگ کردم و در رزم زیبای سالکان و عارفان در جنگ تحمیلی عراق علیه کشورمان به خدایش تقدیم نمودم حال چرا نباید خودم هم طعم شیرین مادر شهید بودن را نوش کنم. اینبار طنین عشق از سوریه به صدا در آمد و ابراهیم در رکاب سردار سلیمانی به آن دیار شتافت. مادر فرمودند که شبی در خواب دیدم که در کربلا و بر روی پله های تل زینبیه ایستاده ام. مقابلم زمینی پوشیده از خاک نرم اما در برخی نقاط ممزوج در خون دیده میشد آرام پایین آمدم و در کنار خود خانمی عرب و پوشیده در عبای عربی دیدم که پارچه چادری بسیار زیبا در دستانش بود و میخواست به من هدیه دهد. من گفتم تازه چادر خریده ام و نیازی ندارم. حرکت کردم در سمت دیگرم آقای خامنه ای را دیدم که بر روی دست مجروحشان چادری زیباتر به همراه انگشتر بود و به من تعارف کردند و گفتند برای شماست. گفتم آخر من تازه چادر نو خریده ام. ایشان فرمودند این برای شماست آخر شما به تازگی محرم ما شده اید. من آن هدیه را گرفتم و از خواب بیدار شدم . ساعت دو نیمه شب بود. به حیاط منتقم خون شهیدان خواهد آمد...
ما را در سایت منتقم خون شهیدان خواهد آمد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bahmanarabo بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 1 مرداد 1402 ساعت: 18:26